منطقه شهدای صالحین شهر کابل، ۴۲ سال پیش در چنین روزی گوهری را در خود پنهان کرد که ۷۰ سال برای مردمش شعر سرود. ما این شاعر را به «صوفی عشقری» میشناسیم اما اسم وی غلامنبی بود. عشقری فرزند عبدالرحیمخان در سال ۱۲۷۱خورشیدی در شهر کابل متولد شد. شیرمحمدخان از بازرگانان آن زمان، پدربزرگ صوفی عشقری بود که از بخارا به کابل آمد و در همین شهر ساکن شد. عشقری خود به این نکته در دیوانش اشاره کرده است.
- شهرتم باشد اگرچه عشقری کابلی
- از بخارای شریف آبا و اجداد من است
عشقری را اگر لسانالغیب افغانستان لقب بدهیم، به بیراهه نرفتهایم زیرا وی سرودن شعر را در نوجوانی از هیچ شروع کرد اما ناگه سخنان آسمانی بر زبانش جاری شد. عشقری شاعر چندوجهی است، شعرش اجتماعی است، مردمی است، عرفانی است، عشقی است، ادبی است و الهی است. وی طبع بلندی داشت که هرگز تن به تملق این و آن نداد. جذبه خداوند چنان در وجود عشقری در اوان جوانی متبلور شد که کلبه محقر کتابت و صحافی خود را در شهر کابل بر شغل اجدادی ترجیح داد. وی تا پایان عمر به همین وضع قناعت کرد و منتظر ندای آسمانی نشست.
- پیر گردیدم دوتا شد پیکرم لیکن هنوز
- همچو مینای می از شوق تو قلقل میکنم
- نا امید از مقدم جانان نیم تا شام مرگ
- کی چراغ انتظار خویش را گل میکنم
سرانجام این انتظار در نهم سرطان سال ۱۳۵۸خورشیدی بهسر رسید و جانان بر بالین شاعر آمد و وی را پیش خود فراخواند. از این شاعر فارسیسرا، اشعار فراوانی برجای مانده است که تاکنون به صورت کامل جمعآوری نشده است. احتمالاً «دیوان عشقری» جامعترین دفتر شعر عشقری باشد که در سال ۱۳۷۳خورشیدی توسط انتشارات آریانا در شهر پیشاور به چاپ رسیده است. در یادداشت حاضر نیز به همین کتاب استناد شده است.
✍ محمد مرادی