طالبان دلیل عدم شرکت خود را در کنفرانس استانبول، عدم تعهد آمریکا در وعده خروج کامل از افغانستان اعلام کرد. ظاهراً این دلیل موجهی است؛ اما طالبان تا چه اندازه به تعهدات خود پایبند بوده است؟ دو طرف با توسل به نیرنگ و زمانکُشی در پی چه چیزی هستند؟ تمام پرسشهای مزبور به این فرضیه ختم میشود که هر چند طالبان تا این لحظه موفق جلوه داده شده، اما بر خلاف ظاهر، این آمریکا است که موفق بوده است. آمریکاییها دو رویکرد را همزمان رویدست گرفتهاند؛
در رویکرد اولی به طالبان جایگاه و پرستیژی داده شد که این گروه را از یک گروه تروریستی به یک طرف صالح و قابل مذاکره و معامله تبدیل کرد. آمریکا با توسل به این رویکرد، طالبان را از وضعیتی کاملاً جنگی به سمت عمل سیاسی سوق داد. حتی سخنگوی طالبان در این خصوص گفت که ما از زمانی که با آمریکا قرارداد بستیم، از حملات خود کاستهایم. آنچه در عمل هم دیده میشود، طالبان از حالت تهاجمی به آرایش تدافعی تغییر وضعیت داده است. در واقع آمریکا در صدد تبدیل چهره طالبان از یک گروه جنگی به یک چهره با وجهه سیاسی است. این کار دو هدف عمده را تعقیب میکند:
هدف اول، زدودن افکار و جو حاکم ضد طالبانی در داخل افغانستان است. به عنوان نمونه همین که امروزه سخنگو و سایر مقامات طالبان در رسانههای داخلی به گفت و شنود میپردازند و مردم با شنیدن آن با گروه مزبور بیشتر تماس ذهنی و روانی پیدا میکند در راستای همین هدف قابل ارزیابی است.
هدف دوم این است که جامعه جهانی با دیدن چهرههای طالبان و ملاحظه رفت و آمد این گروه در کشورهای گوناگون، کمتر خواهند گفت که «آمریکا با یک گروه تروریستی صلح کرده است.» در واقع آمریکا با کشیدن پای خود از بعد نظامی منازعه افغانستان و همزمان با خارج ساختن طالبان از شمایل یک گروه کاملاً نظامی، هم خود را به عنوان یک واسطه سیاسی معرفی میکند و هم طالبان را به حیث یک طرف سیاسی که امکان تزریق آنها در دولت افغانستان میتواند براحتی فراهم شود.
با این کار، دولت آمریکا از فشار شدید افکار عمومی داخلی کاملاً بهدور میشود؛ زیرا نه دیگر جان سربازان آمریکایی در خطر است و نه طرف، گروه تروریستی است، که نباید مورد مذاکره و معامله قرار گیرد.
در رویکرد دوم، آمریکا نشان داده که همچنان به تداوم حمایت و کمک خود از دولت افغانستان متعهد است. اگر رفتار آمریکاییها را رصد کنیم این رویکرد بوضوح قابل مشاهده است. آمریکا درست زمانی که طالبان با آمریکا در قطر قرارداد امضا میکرد، نشان داد که در کابل همچنان در کنار دولت افغانستان است. همچنین در فردای اعلام خروج کامل نظامیان آمریکایی از افغانستان، وزیر خارجه آمریکا به کابل آمده و با رئیس جمهور افغانستان دیداری اطمینانبخش پشت درهای بسته داشت. در فردای آن نیز دولت افغانستان با صراحت و اطمینانِ خاطر، اعلام کرد که دست خداحافظی برای سربازان آمریکایی تکان خواهد داد. این اطمینان قطعاً از وعدهها و تعهدات آمریکا نسبت به افغانستان و آنچه آمریکاییها دل مشغول آن در این کشور (دموکراسی و لیبرالیزاسیون موجود) و از این کشور (تجمیع مجدد گروههای تروریستی ضد آمریکایی) هستند، حاصل میشود.
پرسش دیگر این است که آمریکا چه سناریویی را در دست اجرا دارد؟ میتوان فرض غالب را این گونه مطرح کرد که آمریکا در پی ادغام طالبان با دولت موجود است نه ایجاد یک دولت جدید به رهبری طالبان از طریق فروپاشی دولت موجود. در واقع، میتوان گفت آمریکا در پی کسب زمان است تا طالبان را مجبور سازد با همین دولت کنار آید؛ زیرا طالبان بهوضوح میداند که اگر قرار باشد از طریق مصالحه با دولت موجود ادغام شود، ولو سهم بزرگ به این گروه داده شود، در آن صورت باز هم افغانستان متحاج حمایت مالی و نظامی یک قدرت خارجی است و همه این را میدانند که هیچ قدرتی تحمل بهدوش کشیدن چنین باری را ندارد جز آمریکا.
هر چند طالبان در کنشها و اظهارات خود طوری نشان میدهند که با ساختار موجود و حتی افراد موجود به هیچ وجه حاضر به همنشینی نیستند، اما این گروه تحت فشار زمانی و روانی و آنچه که مطرح شد بالاخره به خواست آمریکا تمکین کرده و چیزی را میپذیرد که آمریکا از آن گروه توقع دارد. البته در این میان متغیر پاکستان نیز مؤثر است و در این راستا داد و ستدی میان آمریکا و پاکستان نیز انجام شده است.
از همین جا است که میتوان پیشبینی کرد طالبان ولو با تاخیر اما حتماً در کنفرانس استانبول شرکت خواهد کرد. در خصوص برآیند کنفرانس استانبول هم میتوان گفت که میزان موفقیت این کنفرانس بستگی به مفاد قراردادی دارد که بین آمریکا و طالبان در قطر منعقد شد. کنفرانس استانبول دو کارکرد ویژه خواهد داشت: اول قرارداد آمریکا – طالبان را مشروعیت کامل خواهد داد و دوم چارچوبی را مشخص خواهد کرد که نظام آینده در روشنایی آن چارچوب و مبتنی بر قرارداد موجود ساخته خواهد شد. البته یک قید عمده را نباید از نظر دور داشت و آن صحنهگردانی اوضاع افغانستان در آینده با تداوم نقش انحصاری آمریکا است.
جمعبندی
از مجموع مباحث میتوان چنین نتیجه گرفت که اولاً قضایای افغانستان توسط آمریکا به گونهای مدیریت میشود که ضمن نمایش طالبان در سکویهای سیاسی منطقهای، این گروه آماده صلح شده و حتیالمقدور تا مصالحه کامل دست از خشونتورزی بردارد؛ ثانیاً تلاش آمریکا این است که طالبان را از طریق پاکستان و دادن امتیازهای مادی (سهمی در قدرت و تعریف جایگاه آنها در ساختار آینده دولت) و معنوی (این که بایدن خارج شدن کامل سربازان خود را تا یازده سپتامبر اعلام کرد، میرساند که آمریکا در پی قهرمانسازی از طالبان است) حاضر به همنشینی با دولت موجود شوند؛ ثالثاً و از همه مهمتر، آمریکا در پی برقراری یک صلح آمریکایی است به این معنا که اگر قرار باشد دولتی در فردای مذاکرات در افغانستان ساخته شود، باید از مجرا و طریق آمریکایی باشد؛ نه با واسطه روسیه و دیگران.