کسانی که دست به تکفیر دیگران میزنند بیماران روانیِ خطرناکیاند که عطشِ فروکوفتهی خونخواری و خونآشامی دارند. آنان خود را خدایان کوچکی میپندارند که حق دارند به جای خدا نشسته و از سوی او به محاکمه دیگران بپردازند. آنان دچار خودشیفتگی و عُجبند و از این رو در دیگران به چشم فروتری میبینند. آنان گرفتار سوء ظن مفرطند و از اینکه دیگران بر وفق مراد آنان نیستند رنج میبرند. آنان نسبت به سرشت آدمی و پیچیدگیهای ذهن و روان او جاهلند و از سیر پر پیچ و خم تاریخ انسانی چیزی نمیدانند. آنان از روند مناقشات کلامی در تاریخ اسلام درکی ندارند و نمیدانند که داغترین گفتگوها بر سر تعریف ایمان و کفر برپا بوده است بدون اینکه فیصلهای نهایی در پی داشته باشد، به علت پیچیدگیِ مفهومیِ این دو موضوع.
امروزه مقابله با تکفیریگری و بیرون کشیدن این سلاح خونین از چنگ این زنگیان مست و جاهل، فریضهای شرعی و نیازی انسانی است.
نباید کسی حق داشته باشد کسی دیگر را کافر و بیدین بخواند. ایمان، تقوی و دینداریِ حقیقی اموری باطنی/غیبی هستند که تنها خداوند به آنها آگاهی دارد، نه هیچ کس دیگر. این صلاحیت به هیچ کسی از انسانها داده نشده است که عقاید مردم را تفتیش کند و ایمان یا بیایمانی انسانها را به محاکمه بگیرد.
در جهانبینیِ اسلامی دنیا “دار عمل” و آخرت “دار جزا” است و داوری نهایی تنها در آنجا و از سوی خدا صورت میگیرد.
در این دنیا، به کارگیری سلاح تکفیر در عرصهی عمومی جز گشودن دریچهی منازعات شدید، افزایش شکافهای اجتماعی و به راه انداختن جنگ و خونریزی نتیجهای ندارد. برای جلوگیری از این وضعیت، در عرصهی عمومی تنها قانون باید ملاک ارزیابی افراد باشد و بس.
تکفیر تنها گناه نیست، بلکه این عمل هم جهل و حماقت است و هم شیادی و رذیلت، و از این رو موعظه و نصیحت کافی نیست، و باید قوانین واضحی برای مهار این جنون خونآشام تدوین و اجرا گردد. پیامبر اسلام در باره چنین کسانی گفته بود: “لئن أدرکتهم لأقتلنهم قتل عاد” یعنی اگر من زنده باشم و آنان به چنگ من بیفتند مانند قوم عاد نابودشان میکنم. (این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند.)
✍️: محمد محق؛ پژوهشگر حوزه دین